- پیش آمد
- آکسیدانت
معنی پیش آمد - جستجوی لغت در جدول جو
- پیش آمد
- حادثه قضیه رویداد سانحه عارضه
- پیش آمد ((مَ))
- حادثه، روی داد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نزدیک آمدن، تقدم، استقبال، بحضور آمدن
حالت و چگونگی پیش آمده، آنچه از دیوار و غیره که ازخط و امتداد مقرر تجاوز نکند: پیش آمدگی دیوار بنا، آنچه از جای خود تجاوز نکند و در زمین یا فضا پیش رود: پیش آمدگی ساختمان پیش آمدگی آب در خشکیها (خلیج) پیش آمدگی خشکی در آب (دماغه)
قسمتی از چیزی که از قسمت های دیگر آن جلوتر یا برجسته تر باشد، مثل جلو آمدن دیوار یا ساختمان به طرف کوچه یا خیابان و جلو آمدن مقداری از زمین به طرف رودخانه یا دریا
خیرمقدم
آوانس
چاپلوسی، تملق
مساعده، بیعانه
کسی که زود تر از دیگران بکاری اقدام کند
پیشین سابقا (زمانی)، پیشین مقدم، جمع پیش عهدان گزارنده داستانهای پیش چنین گوید از پیش عهدان خویش. (نظامی)
آنکه قبلا زاده شده کسی که پیشتر متولد گردیده
پیش بینی دیدن از قبل، عزم اراده
درد دایم زائو قبل از تولد بچه درد ابتدایی زن باردار قبل از شدت آن و پیش از تولد فرزند
پیش دامن، پیش سینه
پیش بردن انجام دادن: پیش این مراد باز رفتم و در معرض پی برد این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم
کلمه ای که در اول کلمات دیگر در آید و تغییری مختصر در معنی آن دهدپیشوند تصدیر مزید مقدم مقابل پساوند. توضیح این کلمه مستحدث است
پیش آورده، آنچه پیش از غذای اصلی بر سر سفره آرند از خوردنیهای سبک پیشیار
مزدی که پیشکی به کارگر داده شود، مساعده، بیعانه
پارچه ای که هنگام کار کردن جلو سینه و دامن خود می بندند، پیش دامن
پیش پرداخت، پولی که پیش از کار کردن به کارگر داده شود، مساعده، عطیه که پیش از خواهش و درخواست کسی به او داده شود، برای مثال ز بس حرص بخشش، نکرده سؤال / به سائل دهد جود او پیش داد (عسجدی - مجمع الفرس - پیش داد)
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
پارچه ای که به وسیله آن قسمت جلو سینه و دامن را می پوشانند تا هنگام کار لباس کثیف نشود
مقدمه، در موسیقی آهنگی که نوازندگان پیش از شروع آواز می نوازند
کسی که جلوتر از دیگری به راهی برود یا به کاری اقدام کند، پیش گام
اتفاق، تصادف
کاری که ناگهان پیش آید، حادثه، واقعه، رویداد